اَچمی ها

همراهی و هم اندیشی برای نگهداشت فرهنگ و زبان اَچُم

اَچمی ها

همراهی و هم اندیشی برای نگهداشت فرهنگ و زبان اَچُم

گزیده کتاب زلزله، تالیف مریم بهنام- قسمت اول

زندگینامه مردان و زنان بزرگ همیشه جذاب و خواندنی است، به ویژه اگر این مرد یا زن بزرگ برخاسته از سرزمینمان باشد. مریم بهنام از آن دسته انسان های بزرگ و شریف است که بخش عمده ای از زندگیش را صرف کمک و پیشرفت مردم سرزمینش کرده است. بدون شک زندگی نامه وی علاوه بر اینکه پرتوی بر محیط زندگی آن سالیان وی است، می تواند ما را با تلاش های شیر زنی آشنا کند که بر بسیاری از محدویت و موانع فائق آمده و راه خود را یافته است.

از این به بعد، گزیده کتاب وزین وی را در این وبلاگ خواهیم خواند

شناسنامه کتاب

نام: زلزله(زنی فراتر از زمان خویش)

مولف: مریم بهنام، 1298 شمسی

مترجم: نسرین فاروقی

انتشارات دستان، تهران، 1381



مقدمه مترجم

  زنی سردرگم میان سنت و نوگرایی و در عین حال وابسته و علاقمند به هر دو. زنی که دوران مردسالاری محض را تجربه کرده و به دوران ماشین سالاری پا گذاشته است. او تجربیات آن دروان پرآشوب را در قالب کتاب گردآوری کرده است که اینک پیش روی شماست.

عنوان زلزله بی گمان مناسب ترین عنوانی است که می شد بر حاصل زندگی پرفراز و نشیب این زن گذاشت. زنی که همانند بسیاری از خودساختگان و تحولگران اجتماعی به کاری دست زده است که کمتر از یک زلزله در ارکان جامعه سنتی بسته محدود و واپسگرا نیست.

مولف، کتاب را به زبان انگلیسی نوشته است. تسلط او بر این زبان بسیار بیشتر از تسلطش بر زبان فارسی است، و این به خاطر سالها زندگی در خارج از وطن، تحصیل، ماموریت های فرهنگی و سفرهای آموزشی و پرورشی بوده است.  در نتیجه کتاب به گونه ای نوشته شده است که برای اهل مطالعه در کشورهای انگلیسی زبان مفید واقع شود. همین مسئولیتی سنگین بر دوش مترجم نهاده است. از آنجا که بسیاری از مطالب کتاب برای ایرانیان قابل فهم است، سعی شده است تا ضمن جلب نظر مولف، مطالب به اختصار آورده شود. البته به گونه ای که لطمه ای به کلیت کتاب وارد نیاید.

مریم بهنام در این کتاب چهره های متفاوتی از خود نشان می دهد. چهره یک مصلح اجتماعی، یک زن پرتلاش، یک همسر، یک مادرو .... و در تمامی موارد آنچه قابل احترام است صداقت گفتار اوست. مثلاً ضمن آنکه از همسرش آنگونه که شایسته شخصیت اوست یاد می کند، در عین حال از ذکر نقاط ضعف وی هم ابایی ندارد.

بی شک ترجمه این کتاب برای کسانی که به ایران علاقه دارند و در کنار آن پیگیر تحولات جهانی هستند می تواند مفید باشد به شرطی که مترجم توانسته باشد در بازتاب زندگی هفتاد و پنج ساله( هم اکنون نود و یک ساله) یک زن ایرانی که هنوز هم دست از تلاش نکشیده موفق باشد.

                                                 مترجم: نسرین فاروقی

                                                                                                                    

پیش درآمد

بچه که بودم مادربزرگم گاهی نفرینم می کرد:

ــ الهی روزی نوه هایت، همان طور که تو من را جان به لب کردی، جان به لبت کنند. شاید این بدترین نفرینی بود که می توانست بکند. در عوض آرزوهای خوبی هم برایم داشت، مانند « قانع و مطیع بودن، آرام بودن، سر به زیر و نصحیت پذیر بودن، کدبانو بودن و .... یعنی برخورداری ازویژگی هایی که در من وجود نداشت.

او بی هیچ آلایشی در دنیای متفاوتی با من زندگی می کرد. وقتی به آن روزها فکر می کنم، شبی پر از کابوس و انباشته از آرزوهای سرکوب شده براین تداعی می شود.

نوه های من در یادآوری خاطراتم نقشی قابل اعتناء و موثر داشته اند. یک بار یکی از انها از من پرسید:

«مادرجون! تو بچگی هایت شیطون بودی؟»

جواب دادم:

«شاید... کمی».... ولی من آنوقت ها کارهایم را شیطنت نمی دانستم. چنین پرسش هایی بارها از طرف نوه هایم مطرح می شد: بچه که بودی با چه بازی می کردی؟ ..... مدرسه ات چه شکلی بود؟.... و .... و قبل از آنکه فرصت پاسخ دادن به آنها پیدا کنم، سوالات دیگری مطرح می شد.

دوستانم نیز گاهی همین بلا را به سرم در می آوردند که نوه هایم با سوال هایشان، اما پرسش های آنان متفاوت بود: چگونه از ایران خارج شدی؟.....انقلاب چه تاثیری روی تو و زندگیت گذاشته است؟... هنوز هم مانند دوران فعالیت های بی امانت،همگان را برای دستیابی به اوضاع مطلوب اجتماعی راهنمایی می کنی؟.... جایگاه تو به عنوان حامی حقوق زنان در اجتماع کنونی چیست؟ .... از به خطر افتادن زندگیت نمی ترسی؟...

سوال های تمام نشدنی و تکراری زندگیم را تحت الشعاع قرار داده بود، اما هرچه بر تعداد سوال ها افزوده می شد خاطراتم بیشتر جان می گرفت. پس از مدتی به صرافت افتادم تا خاطراتم را روی نوار ضبط کنم. همین کار سبب شد گدشته هایم مثل یک فرش نفیس، مقابل چشمانم به تحریر دراید و من مجذوب طرح ها، تار و پود و اجزای رنگ به رنگش شوم. یعنی شیفته سرگذشت رنگ به رنگ خود.

نتیجه جستجو و دقت در طرح های این فرش جادویی کتابی است که به نام «زلزله». این کتاب جریان پرتلاطم زندگی من است؛ زندگی دومین فرزند ناخواسته خانواده ای سرشناس و متعصب.

از نخستین سال هایی زندگیم دریافتم که سرنوشت دو راه پیش رویم گذاشته است. یکی صبورانه پشت در های بسته نشستن و گذر زمان نظاره کردن و دیگری استین همت را بالا زدن  و در محیط بسته و محدود جنوب ایران سال 1320 سده های اجتماعی را شکستن و راه خود را یافتن.

و من راه دوم را انتخاب کردم. بارها و بارها موانع را از سر راهم برداشتم؛ از دوران کودکی و زبان گذشته گرفته تا دوران تجربه و سالمندی. از درگیری با مقامات محلی گرفته تا کشمکش با سیاستمداران بلند پایه. در دورهای مختلف زندگیم دوره پراشوب جنگ و انقلاب ، دوره تهاجم صنعتی و فرهنگی غرب، دوره ماشین سالاری را لمس کرده و همواره به مبارزه با تعصبات خشک، قوانین غلط و دست و پاگیرو مقررات زاید پرداخته ام و به آنچه استحقاقش را داشته ام دست یافته ام؛ و این یعنی زندگی با ارزش و رضایت بخش.

با اطمینان بگویم که من در زندگی از جمله انسان های خوش شانس هستم. محبت و حمایت دوستان، آشنایان و خویشان همیشه در برابر تند بادهای سهمگین زندگی از من محافظت کرده است.

این کتاب در واقع نوعی قدردانی از کسانی است که نقش موثری در زندگی ام داشته اند. اگر یادی از برخی از عزیزان در این کتاب نرفته است هیچ دلیلی ندارد غیر از سالمندی و عارضه ناگوار کم حافطه گی.

بخشش بزرگواران موجب خرسندی من است.

                                                    مریم بهنام

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطیما عباس نیا پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ب.ظ

مرسی از لطفتون.با اینکه کتابشو خوندم اما چون گیر نیوردم که بازم بتونم بخونم خیلی خوشحال شدم که شما دارین این لطف رو می کنین.ممنونم.

خواهش می کنم. امیدوارم مقبول همه دوستان افتد.

طاها دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ب.ظ http://www.utext.ir

دیشب با خانوم بهنام ملاقاتی داشتم هر چند کوتاه بود ولی مجالی برای خوردن چای در کنار ایشان را داشتم.برای بقای با ارزششون دعا میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد